چکیدهی مقاله:
مطابق با بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، اقتصاد یک نقطهی کلیدی تعیین کننده است. اقتصاد قوی، نقطه قوت و عامل مهم سلطه ناپذیری و نفوذ ناپذیری کشور است و اقتصاد ضعیف، نقطه ضعف و زمینهساز نفوذ و سلطه و دخالت دشمنان است. در این بیانیه؛ در برابر مشکلات فعلی ساختار اقتصادی کشور همچون وابستگی اقتصاد به نفت، دولتی بودن بخشهایی از اقتصاد که حیطه وظایف دولت نیست، نگاه به خارج و نه به توان و ظرفیت داخلی، بودجهبندی معیوب و نامتوازن و … به راه حلهایی مثل درونزایی اقتصاد کشور، مولد شدن و دانشبنیان شدن آن، تصدیگری نکردن دولت و مردمی کردن اقتصاد اشاره شده است. همچنین یکی از مهمترین مؤلفههای اقتصاد مقاومتی مردمی شدن اقتصاد است که میتواند سرمنشا تحقق بسیاری از آرمانهای جمهوری اسلامی ایران باشد.
اقتصاد مردمبنیاد اقتصادی است که در آن مردم در محوریت فعالیتهای اقتصادی قرار دارند(قربانی، سلیمانی، رنجبران و تاجه بند،۱۳۹۷). به عبارت دیگر اقتصادی مردممحور است که در آن حضور آگاهانه، داوطلبانه، فعالانه، جمعی و فردی و متناسب با توان همه افراد و در تمامی عرصههای اقتصادی کشور در سه ساحت تصمیمگیری، تصمیم سازی و اقدام محقق شده باشد (حسنی و حسینی،۱۳۹۵).
برخی از مؤلفههای اقتصاد مردم بنیاد از منظر مقام معظم رهبری به شرح زیر است:
- بکارگیری امکانات توسط مردم اعم از امکانات مالی، ابتکار، مدیریت و نیروی کار
- امکان ایجاد فرصت فعالیت اقتصادی برای همه مردم، اعم از مستضعف و سرمایه دار
- امکان رقابت اقتصادی بین مردم و گروههای مردمی، عدم وجود انحصار و جلوگیری از اخلال در فعالیت اقتصادی دیگران
- عدم تصدی گری توسط دولت و عدم دخالت دولت در فعالیتهای اقتصادی غیر ضرور
- تحقق اصل انفاق و تمرکز بر فعالیتهای اقتصادی غیر انتفاعی در کنار فعالیتهای اقتصادی انتفاعی
- توانمند شدن مردم از منظر امکان انجام فعالیت اقتصادی و بهبود کارایی از طریق آموزش و تسهیلات دولتی
- آگاهی مردم از فرصتها و زمینههای اقدام به فعالیت اقتصادی از طرق مختلف از جمله شفاف سازی اطلاعات
- در نظر گرفتن مصالح کشور در کنار مصالح شخصی از جانب مردم
- رعایت اصل جهاد در فعالیتهای اقتصادی
- رعایت احکام الهی(واجبات و محرمات) در فعالیتهای اقتصادی توسط مردم(رنجبران و قربانی،۱۳۹۷)
مشارکت مردم در امور اقتصاد یک امر تدریجی است و نمیتوان این انتظار را داشت که این مقوله به یکباره فراهم گردد و حتی هنگامی هم که زمینهها مهیا گشت، همه مردم نمیتوانند به سرعت در فعالیتها شرکت یابند. از این رو مردمی کردن اقتصاد یک امر پیچیده میباشد؛ به این دلیل که در سطح جوامع نابرابریهایی وجود دارد و همه مردم نمیتوانند به طور یکسان و بر اساس تواناییهایشان سهم ببرند(قربانی و همکاران،۱۳۹۷). از دیگر سو برای دستیابی به چنین نوعی از اقتصاد باید به روندهای کلان اقتصاد جهان نیز توجه داشت. به گفته بسیاری از اقتصاددانان، جهان اکنون با انقلاب صنعتی چهارم یا همان اقتصاد دیجیتال مواجه است که توانسته بسیاری از ساختارهای اقتصادی را متحول کند.
بر خلاف گذشته، امروزه سلسه مراتب توسعهیافتگی کشورها، بر مبنای محرک اصلی وقوع دگرگونی در وضعیت کشورهای جهان (یعنی جریان اطلاعات و زئوپلتیک سرمایه) و حرکت آنها به سمت جامعه دانش و داناییمحور، به میزان نقش و مشارکت هر کدام از جوامع در تولید اطلاعات، جریان سرمایه و مدیریت دانش وابسته است. در نیمه دوم سده بیستم با رشد فناوریهای ارتباطی و نیاز روزافزون به اشکال مختلف اطلاعات، دوران جدیدی به وجود آمد که در آن حیات جوامع بشری بشدت به گردش اطلاعات و اطلاع رسانی به موقع وابسته شد( مولایی هشچین، مرادی و محمدی، ۱۳۹۰). از این رو بی شک یكی از مهم ترین مسائلی كه در دنیای كنونی وجود دارد و بسیاری از مسائل نظامی، اقتصادی و سیاسی را جهت داده و بر آن تأثیر میگذارد، پدیده فناوری اطلاعات و ارتباطات است. در همین رابطه انقلاب اطلاعات را مجموعهای از دگرگونیهای اساسی در حوزه اطلاعات و اطلاع رسانی تعریف كردهاند كه سرعت فوق العاده، گستردگی و وسعت انتشار آزاد مطالب، مهم ترین ویژگی آن است(آقایی و رسولی ثانی آبادی، ۱۳۹۰). همانگونه که اشاره شد؛ این انقلاب، کلیهی شئونات زندگی بشر را دچار تحول نموده است و یکی از مهمترین شئون این تحول را میتوانیم در قالب اقتصاد دیجیتال مشاهده نماییم. اقتصاد دیجیتال یکی از مهمترین مفاهیمی است که با توسعه زیر ساختهای دیجیتال در مناطق مختلف، افزایش چشمگیر حجم دادهها در عصر اطلاعات و تاثیر پذیری حوزههای مختلف کسب و کار از این تغییرات، توجه بسیاری از فعالین اقتصادی و سیاستگذاران را به خود جلب کرده است. اقتصاد دیجیتال را میتوان انجام فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی بر بستر فناوری اطلاعات و ارتباطات تعریف کرد. این اقتصاد به صورت کاملا بنیادین شیوه تولید و بازاریابی کالا و خدمات شرکتها را تغییر داده و بهبود بخشیده و در واقع مدلهای جدیدی از کسب و کار را در حوزههای مختلف به وجود آورده است(محمدی، الیاسی و همکاران، ۱۳۹۸). با ظهور اقتصاد دیجیتال، اقتصاد سنتی با تخریب خلاقانهای مواجه شد که از طریق آن راههای جدیدی برای رفع نیازها و اجرای وظایف و عملکردهای قدیمی شناسایی شد؛ به طور مثال امروزه کتابفروشیهای انلاین به سرعت در حال جایگزینی با کتابفروشیهای سنتی هستند و یا میتوان به جایگزینی اوراق بهادار آنلاین نسبت به کارگزاریهای سنتی سهام اشاره کرد.



